جستجوی محصولات

بازگشت
محصول مورد نظر خود را جستجو کنید

منابع نوشته های مذاکره و ارتباطات

چرا تصمیمم گرفتم منابعم را از قرآن و زندگی محمد (ص) انتخاب کنم؟

 

 

من با هدف جا افتادن مطالب در ذهن و دسترسی آسان برای خودم

و همچنین با توجه به این نکته که شاید این مطالب برای افراد دیگری هم مفید باشند،

تصمیم گرفتم این وبلاگ شخصی را راه اندازی کنم.

 

در ابتدا قصد داشتم ، خلاصه مطالب و نکاتی که از کتاب های کلاسیک و رفرنس این حوزه می خوانم را در اینجا قرار دهم،

اما با خودم فکر کردم این کتاب ها و نوشته ها در دسترس هستند و بسیاری از اساتید از جمله:

محمد رضا شعبانعلی عزیز بسیار تخصصی و استادانه این مطالب را بیان کرده اند و بی ادبی ما در این زمینه توجیهی ندارد ، همچنین تکرار مطالب با کیفیت پایین تر ارزشی خلق نمی کند.

 

از طرفی به شخصه همیشه دوست داشتم که حکمت آموزه های مذهبی در باب روابط انسانی را

با کمک گرفتن از علم روز تفسیر کنم ، تا درک آن برای خودم آسان تر شود.

زیرا در صحت و حکمت این نصایح هیچ شکی نیست ، لیکن علم و فهم ما به درک آن قد نمی دهد.

و گاهی با پیشرفت علم روز تازه ارزش آن گفته ها برایمان آشکار می شود.

 

همچنین وقتی کتاب هایی از بزرگترین نویسندگان و اندیشمندان روز دنیا را می خواندم همیشه در نوشته هایشان منابع و رفرنس هایی از تورات و انجیل و نقل قول هایی از مسیح ، موسی یا حتی بودا

را می دیدم که توجهم را بسیار جلب می کرد ،

اتفاقی که در بین نویسندگان مسلمان یا حتی کشورمان بسیار به ندرت مشاهده می کردم.

جوانان وطنم را میبینم که تشنه رشد و توسعه فردی هستند ، اما انتظار اتفاق این مهم را از هرجایی به جز مذهب دارند.

و جای تعجب این جاست که همان اندیشمندانی که ما کتاب های شان را برای پرورش و رشد شخصی مطالعه می کنیم، خود مطالبشان را از آموزه های دینی شان میگیرند.

چیزی که از دید نوجوانان ما عقب افتادگی و تحجر و نشان بدبختی شده است در واقع چیزی است که با ثروت و فراغت ارتباط تنگاتنگ دارد ،

همانطور که در هرم نیاز های مازلو مشاهده میکنیم، رسیدن به تعالی و کمال انسانی  پس از برطرف شدن نیاز های اولیه اتفاق می افتد

و بیشک انسان هایی که از نظر مادی دغده ای ندارند به سمت رشد معنوی کشیده میشوند ،

چیزی که ثروتمندان برایش تلاش می کنند باید چیز با ارزشی باشد

پس چطور نوجوان امروز آن را در ذهنش  عقب افتادگی می پندارد؟؟؟

 

به ادبیات خودشان این مذهبی که راجبش حرف می زنیم، چیز لوکسی باید باشد،

پس چرا نیست؟؟؟

 

رشد شخصی ترند این روزهای ما است ،

با رشد تکنولوژی ، هوش مصنوعی و رباتیک شدن کار ها، مهارت های نرم و ارتباطات روز به

روز اهمیت بیشتری پیدا کرده و می کنند و اینکه این مهارت ها در  موفقیت مان در کار و زندگی چه نقش مهمی بازی میکنند بر کسی پوشیدن نیست،

مهارت ارتباطی ، دوره های فن بیان ، زبان بدن ، عزت نفس و … همه و همه پیش نیاز های مبرم

موفقیت در جامعه امروز شده اند، و وقتی در کتاب های تخصصی این حوزه ها عمیق میشویم به چیز بسیار جالبی بر می خوریم ،

در کتاب هایی از جمله هوش عاطفی (دکتر دنیل کارمن) یا هفت عادت مردمان موثر استیون کاوی

و بسیاری از کتاب های دیگر به معجزه ای به نام ذهن ناخودآگاه برمی خوریم،

ذهنی که سرعت پردازش اطلاعاتش بسیار بسیار بالاتر از ذهن آگاه مان است.

 

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در اولین برخورد با شخص غریبه ای احساسی در باره آن شخص را در وجودتان حس کنید و بعد ها پس از گذشت مدت زیادی درستی و صحت آن احساس برایتان اثبات شود،

این همان ذهن ناخودآگاه است ، ذهنی که از بدو تولد با سرعت بسیار بالا اطلاعات را دریافت ، دسته بندی و پردازش کرده ،

حرکت دست ها ،حالت چهره ها ، تن صدا و حتی جزئی ترین اطلاعات پلک زدن ها را آنالیز کرده

به نوعی یک دستگاه آنالیز احساسات مدرن ، یک دروغ سنج فوق پیشرفته و یک کامپیوتر تحلیل شخصیت بسیار سریع در وجود تک تک ما نهادینه شده.

استیون کاوی از امرسون نقل می کند : ((وقتی شما با صدای بلند در گوشم داد میزنید،

به هیچ نمی شنوم ک چه می گویید.))

و ویلیام جرج جردن می گوید : (( رد دستان هر کس قدرتی خارق العاده از نیکی یا شد وجود دارد

که ناخودآگاهی خاموش است و به صورتی نا محسوس روی زندگی اش تاثیر می گذارد،

این حالت پیوسته از انسان ها به دنیای اطراف تابانده میشود و وانمود های آنان تاثیری ندارد))

 

هر چقدر هم دوره های زبان بدن و فن و بیان یا هر دوره دیگری را بگذرانیم نمی توانیم این کامپیوتر فوق پیش رفته انسان ها رو گول دهیم و جهان آن چیزی را که از درون با صدای بلند فریاد می زنیم میشنود.

حال اگر به دنبال رشد شخصی هستیم ، چاره ای نیست که آن را از درون شروع کنیم،

و برای رشد درون و تذهیب نفس به کجا می توانیم برویم جز مذهب؟؟؟

 

پس بی خود نیست که متفکران و اندیشمندان جهان مسیری را متفاوت از مردم عام برمی گزینند

و مذهب جزء جدا ناشدنی زندگی آن ها است.

 

اگر ما در زندگی به دنبال رشد و تاثیر گذاری هستیم ، باید تاثیرگذارترین افراد را پیدا کرده و الگوی ذهنی و رفتار آن ها را برسی کنیم وسعی کنیم آن را به کار ببریم.

 

بایک سرچ ساده و کوتاه در گوگل ،ویکی پدیا ، چت جی پی تی ، جمنای یا هر ابزار جستجوی دیگری به لیستی می رسیم که در صدر آن نوشته شده :

محمد بن عبدالله (ص)

جایگاهی تثبیت شده که مقایسه او با دیگر بزرگان لیست را بی معنا می کند.

در جایگاه دوم این لیست ، مسیح (ع) قرار دارد که در حوزه ی دین و اخلاق بر جهان تاثیر گذار بوده

پس از او بودا قرار دارد که تاثیر گذاریش در حوزه دین و فلسفه بوده

و پس از آن ها به ترتیب ایزاک نیوتون و انیشتین را می یابیم که تنها در حوزه علم بر جهان اثر گذاشته اند،

اما محمد (ص) در حوزه : دین ، سیاست و اجتماع به دستاورد هایی دست یافته که در تاریخ بی سابقه است.

تمدن جهانی قدرتمندی که او بنا نهاد چس از وفاتش توانست

ایران ساسانی

بخش بزرگی از امپراطوری روم شرقی (بیزانس) را فتح کند

و تا شمال آفریقا و اسپانیا پیش روی کند،

و این ها نتیجه پایه گذاری سیاسی و اجتماعی رهبری به نام محمد (ص) بود.

 

شاید ما به دنبال یادگیری رهبری و مدیریت در جاهای دیگری میگردیم…

شاید نام رهبران و فاتحانی چون اسکندر مقدونی و یا ناپلئون را بیشتر شنیده باشیم..

 

اما این رهبران غیراز فتوحات نطامی، تمدن پایدار و ارزش جهانی از خود به جای نگذاشتند و امپراطوری هایی که بر ظلم و ترس بنا کرده بوند نیز پس از مدت کوتاهی فروپاشید.

 

اما فتوحات اسلام باعث پیدایش یک تمدن ماندگار (تمدن اسلامی) شد که تا امروز و پس از 1400 سال هنوز باقی است.

بنابراین وقتی مایکل هارت ودیگر پژوهشگران،

محمد بن عبدالله (ص) را در صدر تاثیرگذارترین افراد جهان می گذارند، جای تعجبی باقی نمی ماند.

و ترکیب این رهبری دینی ، سیاسی ، فتوحات و تمدن سازی ، او را یگانه و بالاتر از هر فردی در

تاریخ قرار می دهد.

و حتی تا امروز بزرگترین مخالفان او هم نمی توانند این را انکار کنند.

 

 

 محمد نادری

1404.06.02

 

 

 

 

 

 

error: Content is protected !!