چرا انسان های شایسته اغلب در جایگاه مناسب خود نیستند؟
چرا در اکثر مواقع آدم های درست و شایسته سر پست و جایگاه خود نیستند؟
چه چیزی باعث میشه افراد درستکار و باهوش در جای درست نباشن؟
۱. ساختارهای ناسالم و غیر شفاف
در بسیاری از سازمانها یا حتی کشورها، رابطه بر ضابطه غلبه دارد.
یعنی معیار انتخاب افراد، “شایستگی” نیست، بلکه “ارتباطات، نزدیکی به قدرت، یا وفاداری کورکورانه” است.
نبود سیستم شفافِ ارزیابی و انتصاب باعث میشود افراد شایسته به چشم نیایند.
۲. سیاستزدگی و باندبازی
گروهها و باندهای قدرت معمولاً کسانی را بالا میکشند که برای خودشان “بیخطر” یا مطیع باشند .
آدمهای درستکار چون استقلال دارند و اهل چاپلوسی نیستند، برای این شبکهها تهدید بهحساب می آیند.
۳. شخصیت و منش خود آدمهای شایسته
در بسیاری از مواقع افراد درستکار اهل خودنمایی، لابیگری یا بازیهای پشتپرده نیستند.
ممکن است تمرکز آنها روی کار درست و اخلاقی باشد،
نه بر روی “جلب توجه مدیران یا صاحبان قدرت”.
در نتیجه کسانی که پررنگتر دیده میشوند (حتی اگر کممایهتر باشن)، جای آنها را میگیرند.
۴. ترس از تغییر و مقاومت سیستم
سیستمهای ناکارآمد معمولاً نمیخواهند افراد باهوش و توانمند وارد سیستم شوند،
زیرا آنها نظم موجود را به چالش میکشند.
بنابراین ترجیح میدهند افراد متوسط یا حتی ضعیف، اما “مطیع” سر کار باشند.
۵. شرایط اجتماعی و فرهنگی
در برخی فرهنگها شایستهسالاری ارزش اصلی نیست.
بهجای اینکه ارزش به توانمندی داده شود، به سن، جنسیت، قبیله، قوم، یا جایگاه خانوادگی داده میشود.
و همین دلیلی بر ، در حاشیه ماندن افراد درست و کارآمد می شود.
۶. کمبود فرصت یا مهاجرت استعدادها
خیلی از آدمهای باهوش و درستکار، وقتی میبینند جایی برای پیشرفت وجود ندارد، مهاجرت میکنند یا عقب میکشند.
در نتیجه صحنهی تصمیمگیری و مدیریت پر میشود از کسانی که صلاحیت کمتری دارند.
اما راه حل چیست ؟
توصیههایی برای افراد درستکار و شایسته
۱. هوشمندانه، نه سادهلوحانه
درستکاری به معنی سادهلوح بودن نیست.
باید یاد بگیرند بین “ایستادگی بر اصول” و “مدیریت هوشمندانهی روابط” تعادل برقرار کنند.
خیلی وقتها حقیقت را باید بهجای گفتن مستقیم، با زبان سیاست و دیپلماسی منتقل کرد.
۲. شبکهسازی سالم
حتی اگر اهل چاپلوسی نیستند، لازم است شبکهی ارتباطی قوی داشته باشند.
پیدا کردن افراد همفکر، متخصص و کسانی که به ارزشها احترام می گذارند،
باعث میشود تنها نباشند.
تنهایی، نقطهضعف بزرگ آدمهای درستکاره.
۳. تسلط بر مهارتهای نفوذ و مذاکره
شایسته بودن کافی نیست، باید بتوانند دیگران را با خود همراه کنند.
اگر بلد نباشند ایدههای درست شان را قانعکننده ارائه دهند،
ایدههایشان در عمل گم میشود.
۴. مدیریت ظاهر و برند شخصی
خیلی از افراد درستکار به خاطر مشغول بودن به “کار واقعی” خودشان،
از دیده شدن غافل میشوند.
در حالیکه در دنیای امروز، تصویر و اعتبار عمومی (چه در محیط کاری و چه در رسانهها) بهاندازهی خودِ کار اهمیت دارد.
۵. صبر استراتژیک
ورود به جایگاههای کلیدی همیشه یک شبه اتفاق نمیافتد.
گاهی باید مدتی کوتاه سکوت یا انعطاف نشان داد تا بتوان در زمان مناسب،
تغییر واقعی ایجاد کرد.
۶. یادگیری “بازی قدرت” بدون آلوده شدن
سیاستورزی و شناخت قدرت الزامیست.
آدمهای درستکار اگر سیاست را نشناسند، طعمهی کسانی میشوند که سیاست را خوب بلدند.
بین “آلوده شدن به بازیهای کثیف” و “فهمیدن قواعد قدرت” تفاوت زیادی وجود دارد.
۷. توسعهی جایگزین
اگر در یک سیستم امکان رشد وجود ندارد، باید مسیرهای جایگزین ساخت:
کارآفرینی
ورود به فضای علمی/فرهنگی
ایجاد کسبوکار یا برند شخصی
این کار باعث میشود به سیستمهای فاسد وابسته نباشند.
۸. محافظت از خود
شجاعت ارزشمند است، اما بیپروایی میتواند نابود کننده باشد.
افراد درستکار باید مراقب باشند طوری رفتار نکنند که خیلی زود حذف یا منزوی شوند.
گاهی بهترین راه خدمت، زنده و اثرگذار ماندن است،
نه اینکه قهرمانانه ولی زود کنار زده شوید.
در مجموع به آدمهای درستکار و شایسته باید گفت:
تنها به درستی اکتفا نکند، هوش سیاسی و مهارت نفوذ را هم پرورش دهند.
شبکهسازی، برند شخصی و مدیریت هوشمندانهی قدرت بهاندازهی اخلاق اهمیت دارد.
اگر جای درستی ندارند ، جایگاهشان را بسازند.
به قول برتراند راسل:
«مشکل اینجاست که انسانهای باهوش پر از تردید هستند، و انسانهای کممایه پر از اعتمادبهنفس.»
گردآوری : محمد نادری
منابع :
جفری ففر (Power: Why Some People Have It and Others Don’t)
جان کاتر (Power and Influence)
ماکس وبر (Bureaucracy & Authority)
میشل فوکو (Power/Knowledge)